سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد جواد شیرازی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : غزل

بی‌مهـری‌اش کـاشانه را دلگـیـر کرده            غـم را مـیـان سـیـنـه‌ام تـکـثـیـر کرده

غـربت میان شـهر، جـای خود بـمانـد            غربت در این خانه دلـم را پـیر کرده


خـیلی بـرای قـتل من زحـمت کـشیـده            خـیـلـی بـرای کُـشـتـنـم تـدبـیـر کـرده

با تـیغ، نه، اما به من زهـری که داده            کـار هـزاران ضربـۀ شـمـشیـر کـرده

مـثـل امـام مـجـتـبـی چـیـزی نـگـفـتـم            پـاره جگر این زهـر را تـفسـیر کرده

سر روی پای خواهری باشد چه خوب است            خـواهـر نـدارم تا بـگـویـم دیـر کـرده

حرف از عطش شد یاد جدّم می‌کنم باز            داغـش دل و جـان مرا تـسخـیر کرده

بـسـتـنـد، تـنـهـا آب را بـر روی جـدّم            آبی که گرگ تـشنه را هم سیـر کرده

یــاد وداع عــمــه‌ام از قــتــلـگــاهـش            این لحـظـه‌ها فکـر مرا درگـیـر کرده

زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر            در کـربلا این خـواب را تعـبیر کرده

عمّه برادر را اگر نشناخت حق داشت            وقتی که هر عـضو تنش تغـییر کرده

نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



من آبـرو دارم در این خـانه نـرقـصید            این سوت وکِل خیلی مرا تحقیر کرده



فـریاد من شد العـطش، با خـنـده‌هایش            فـریـاد من را سخـت بی‌تـأثـیـر کـرده



بیرون کشید از پیکرش صد تیر و مانده            سر نیـزه‌ای که در گـلویش گیر کرده